کد مطلب:252450 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:242

سامراء پایگاه و جایگاه امام هادی
شهر فعلی سامراء كه یكی از شهرستان های استان بغداد به شمار می رود در كناره سمت چپ رود دجله واقع شده است این شهر در 130 كیلومتری شمال شهر بغداد قرار داشته و از طریق رود دجله تقریبا 175 كیلومتر با بغداد فاصله دارد. سامرا به دو طریق اصلی با بغداد ارتباط حاصل می كند یكی خط راه آهن و دیگری راه شوسه اتومبیل رو، راه ارتباطی رودخانه در شرف متروك شدن بوده و اهمیت چندانی ندارد. در سال 221 ه برابر با 836 میلادی خلیفه عباسی به دست یكی از فرماندهان ترك به نام اشناس، شهر سامرا را بنا نهاد این شهر بر خرابه های سرمن رای بوسیله المعتصم بالله هشتمین خلیفه عباسی احداث گردید سامرا در آن روزگار زیباترین شهر محسوب می شد. یاقوت حموی در معجم البلدان می گوید: سامرا بزرگترین شهر اسلامی به شمار می رفت و در وجه تسمیه آن می گوید: هنگامی كه سامرا را بنا نهادند و شهر تكمیل شد گفتند سرور من رأی یعنی هر كه بیند شاد گردد كم كم مختصر شد تا تبدیل شد



[ صفحه 19]



به ساء من رأی پس از آن مختصرتر گفتند سامرا.

قزوینی می گوید: روی زمین سرزمینی بهتر و با شكوهتر و وسیعتر از سامرا نبود. همانطور كه گفته شد شهر سامرا در زمان معتصم پسر هارون الرشید بنا شد و سپس بوسیله فرزندش واثق گسترش و توسعه یافت واثق خلیفه عباسی آن را به اوج عظمت رسانید و متوكل آن را به منتها درجه ی توسعه و پیشرفت كشانید.

معتمد، خلیفه جانشین منتصر آنجا را ترك گفت و به بغداد بازگشت و مقر خلافت خود را به بغداد انتقال داد. از آن تاریخ سامرا دیگر عظمت نخستین خود را نیافت. سامرا بیش از 54 سال اهمیت نداشت در آن 8 خلیفه بنی العباس حكم فرمائی كردند، حمدالله مستوفی (740 هجری) می گوید:

سامرا در اصل شاپور دوم ملقب به ذوالاكتاف (309 - 379 میلادی) بنا كرد. و معروف است كه می گویند از نظر شرایط اقلیمی بسیار سرورانگیز و شاداب بود به همین جهت در آن زمان موسوم به سرمن رأی گردید. تا آنجا كه مردم آن را مخفف ساخته گفتند سامرا.

غیر از علت نامگذاری فوق در منابع دیگر بیش از 15 اسم برای سامرا یافته كه آن را در كتابی به نام (تاریخ سامرا و عشایر آن) ذكر كرده اند كه به منظور پرهیز از اطاله ی بحث از توضیح اسامی آن خودداری می شود.

داستان توجه و شهرسازی سامرا بدان سرعتی كه اقدام شد و سپس مدتی طول نكشید كه در ابتدای شكوفایی آن رها گردید یكی



[ صفحه 20]



از حوادث بزرگ تاریخی و جالب توجه و شایسته نظر است، چندی قبل اداره آثار باستانی دولت عراق مقاله ای تحت عنوان «داستان سامرا» منتشر ساخت كه ما گوشه ای از آن را به عنوان مدرك تاریخی نقل می كنیم:

داستان احداث شهر سامرا یكی از عجیب ترین و شگفت ترین قصه های تاریخی در شهرسازی جهان است. سامرا پیش از ایجاد، زمین ویرانه ای بیش نبود كه بر بلندی كناره های رود دجله قرار داشت، در آن سرزمین نه عمارتی وجود داشت و نه ساكنی مسكن گزیده بود، به جز یك دیر كه مخصوص مسیحیان بود به چشم نمی خورد، سامرا در یك چشم بهم زدن دگرگون شد و بزودی به صورت یك شهر بزرگ درآمد تا اینكه بالاخره در بین شهرهای اسلامی پایتخت گردید و مركزیت بزرگ ترین دولتها را در تاریخ پیدا نمود. ناگهان در مدتی كوتاه از تابناكترین دوره های برتری و سیادت برخوردار شد و به شدت در مسیر رشد و توسعه قرار گرفت و به سرعت به اوج شكوفایی خود رسید تاریخ چنین پدیده اعجاب انگیزی را تاكنون به خود ندیده و حتی شبیه آن را به خاطر نمی آورد مگر در سایه تكنیك و پیشرفت های جدید معماری در قرن اخیر، كه امكان توسعه شهرها را افزایش داده است.

اما مع الوصف این شكوفائی و درخشش عجیب مدت زیادی دوام نیافت زیرا شهر سامرا ناگهان سقوط كرد و مركزیت خود را كه در واقع فلسفه پیدایش و توسعه آن بود از دست داد، فقط در حدود نیم قرن از حیات احداثش می گذشت كه متروك و مطرود گشت و بعد



[ صفحه 21]



از سالیانی چند كه مردم آن را به نام «سر من رأی» می شناختند اسمش تغییر یافت و تبدیل به «ساء من رأی» شد در حالی كه در آن هنگام كه به اوج شهرت نایل گردید، شاعران و سخن سرایان در ستایش كاخها و آثار معماری آن به مسابقه می نشستند و مدیحه سراییها می كردند ولی اكنون آن شكوه و عزت تبدیل به سقوط و ذلت گشته و همان شاعران، نغمه ی نكوهش و حرمان، ساز كردند و ویرانه های آن را به باد انتقاد گرفتند و سرود ماتم نواختند.

در حقیقت سامرا به طور ناگهانی دم فرو بست و به مرداب مرگ فرو غلطید.

بعد از حیاتی كوتاه به مدت نیم قرن به خاك سیاه نشست و آرامگاه عزاداران و سوگواران گردید، هنوز هم می توان آثار خرابه ها و ویرانه های آن زمان را در گوشه و كنار با چشم مشاهده كرد و اثرات آن را در ابعادی وسیع و گسترده زیر پا در مسافتی بیش از 35 كیلومتر حس كرد و هنگامی كه شخصی پا در میان این ویرانه های پراكنده در اطراف و اكناف می گذارد به اندیشه فرو می رود و مات و مبهوت می گردد و اندیشمندانه به فكر عظمت سریع و درخشش شهر سامرا می افتد و در ذهن خود پیشرفت و توسعه آن را از طرفی و نابودی و ویرانی آن را از طرف دیگر مجسم می سازد و خویش را در برابر پرسشی شگفت انگیز قرار می دهد و می گوید واقعا چه عواملی بر سرنوشت این شهر حاكم بود و چه عواملی آن را به صورت ویرانه امروز درآورد و بالاخره داستان شكوفائی آن را تا بدین مرحله و نقطه پایان بخشید.



[ صفحه 22]



آری سامرا مهد تمدن و نقطه ی آغاز تحولات دستگاه خلافت بود اما ناگهان بر اطلال آن جغدها نغمه شوم سرودند و ویرانه آن را نشانه ای از عبرت ها ساختند تا بدینسان به دیگر حاكمان و دیگر شهرها بفهماند كه خود را باخته تمدن و زرق و برق نكنند و حقایق را پایمال و فدای شعائر فریبنده ننمایند و بدانند كه عاقبت ستم بارگان جز این نشانی، نباشد آری ستم كار و ستم گاه را فلك زد بر بساطش پشت پایی.

اما دلایل و عواملی كه سبب انتقال مركزیت و تغییر پایتخت از بغداد به سوی سامرا شد این بود كه معتصم خلیفه غاصب عباسی كه با زور سر نیزه برگرده ی مردم حكومت می كرد، وجود غلامان ترك را در دستگاه ارتش خود مزاحم مصالح عمومی و منافی با رسم كشور داری می دید زیرا نظامی های ترك در بغداد مشكلاتی را بوجود آورده بودند كه افكار عمومی به شدت از آن منزجر و مشمئز بود. از طرفی مردم جرات اعتراض به این نظامیان ترك را نداشتند چه بسا مورد اهانت و كشتار نیز واقع می شدند زیرا گویند یكی از عادات شنیع معتصم این بود كه علاقه ی شدیدی به غلامان ترك زبان داشت و مایل بود آنها را خریداری كند و بعد آزاد نماید و سپس وارد ارتش و لشگریان خود كند، بسیاری از بردگان ترك را به همین راه و رسم وارد خدمت در دستگاه خلافت كرد و همه كاره دربار نمود. مردم بغداد از دست تركان خلیفه به ستوه آمدند.

تركان تازه وارد كه هیئت حاكمه را تشكیل می دادند برای مردم مشكل بود كه با آنها تفاهم داشته باشند چون به زبان و عادات و



[ صفحه 23]



رسوم یكدیگر بیگانه بودند، خلیفه هم توجه خاصی به تركان داشت، میل داشت كه قدرت در دست آنان باشد از سویی لشگریانش، زبان عربی نمی دانستند و نمی خواستند با مردم در تماس باشند یعقوبی مورخ معروف می گوید:

تركان وقتی سوار می شدند تند می شتافتند و از راست و چپ، مردم پیاده رو را صدمه می زدند. صدای فریاد عابران بلند می شد، بعضی ها كشته می شدند، بعضی ها چوب می خوردند. خون بیچارگان بی جهت ریخته می شد. برای معتصم این پیشامدها مشكلی شد، تصمیم گرفت از بغداد بیرون رود، معتصم، و فرماندهان و رجال دولت به احداث پایتخت نوین همت گماردند تا اینكه به محلی به نام «سر من رأی» كه دشت و صحرائی بیش نبود و در ناحیه «ارض طبرهان» واقع بود كه نه ساكنی داشت و نه عمارتی در آن بود جز یك دیر از مسیحیان متوجه شدند، معتصم پس از ورودش به این سرزمین به طرف دیر رفت با راهبان آنجا وارد مذاكره و مباحثه شد. معتصم پرسید كه نام این سرزمین چیست؟

یكی از راهبان پاسخ داد در كتب پیشینیان ما نام این موضع «سر من رأی» آمده است و این شهر سام بن نوح می باشد.

پیش بینی شده است كه بعد از گذشت سالیانی دراز این شهر مجددا به دست پادشاهی قدرتمند و پیروز تجدید بنا و عمارت می شود، معتصم گفت، به خدا سوگند كه من آن را احداث و تجدید بنا خواهم كرد و پس از عمران و آبادی به منظور مركزیت در آن سكنی خواهم نمود. سپس مبلغی معادل چهار هزار دینار به راهبان داد



[ صفحه 24]



و اراضی دیر را از آنها خرید.

ظواهر نشان می دهد كه معتصم در مكان همین دیر كاخی بنا نهاد كه معروف به «دارالعامه یا دارالخلیفه» شد. نقشه پایتخت جدید را به نام سامرا منطقه بندی كردند، منطقه ای برای لشگریان و سپاهیان، بخشی را برای مردم، ناحیه ای را برای كاركنان دولت قرار دادند، سپاهی را از بازار و سوداگران دور كردند. معتصم در مقر جدید حكومت خود كاخها، خانه ها، مساجد، بازارها و دیوانهای بزرگی را بنیان نمود، و برای این منظور سنگهای غول پیكر و عظیمی را از خارج عراق وارد كرد و در آن پادگانهای عظیم و مجهزی برای سكونت 250 هزار سپاهی و اصطبل هایی وسیع به گنجایش 160 هزار اسب به وجود آورد و نیز بخشهایی را به فرماندهان اختصاص داد و برایشان كاخ های بزرگ ساخت و بوستانهایی پدید آورد كه در آنها انواع و اقسام درختان میوه غرس شد و جلوه هایی از زیبایی را در آن باغستانها به كار برد. از همه كشورهای اسلامی بنا، نجار و هنرمند به سامرا اعزام گردید، مهندسین در تهیه و طرح و ایجاد و احداث آبیاری و جویبارها كوشیدند. كاخ جوسق را معتصم و كاخ هارونی را فرزندش واثق بنا نهاد و متوكل نیز چندین كاخ به نام های «عروس» «مختار»، «وحید» و كاخ جعفری ساخت كه یكی از شعراء، درباره كاخ جعفری قصیده ای سروده است.



بدائع لم ترها فارس

ولاالروم فی طول اعمارها



ترجمه: زیبائی هایی خیره كننده كه نه فارسیان و نه رومیان در طول عمرشان ندیده اند.



[ صفحه 25]



اما به محض انتقال مركز خلافت، سامرا رو به ویرانی نهاد كه تنها به صرف وجود «موضع غیبت امام منتظر مهدی (ع)» و محله ی دیگری كه بسیار از آن دور و به نام كرخ سامرا است بقیه بیننده را دچار وحشت می كند.

عمده توسعه و پیشرفت شهر سامرا بدست اخلاف معتصم و مخصوصا متوكل كه مدت حكومتش 15 سال طول كشید، انجام یافت، در اثر توجه متوكل طول شهر به 40 كیلومتر رسید. متوكل پیش از وفاتش یا دو سال پیش از كشته شدنش تصمیم داشت پایتختی به نام خود بنا نهد، در شمال سامرا شهری بنا گذاشت به نام جعفری كه بوسیله ساختمانهای متعدد در مسیر سامرا و جعفری ارتباط این دو شهر با هم برقرار شد. متوكل مدت نه ماه در كاخ جعفری به سر برد و در آنجا هم كشته شد. جانشین منتصر یعنی معتمد آنجا را ترك گفت و مركزیت را به بغداد انتقال داد از آن تاریخ سامرا دیگر عظمت نخستین خود را نیافت. در زمان المكتفی بالله خلیفه عباسی كوشش های زیادی در جهت باز گردانیدن مجدد پایتخت به سامرا به عمل آمد كه بی نتیجه ماند زیرا در سال 290 هجری مكتفی تصمیم گرفت دوباره به سامرا پایتختی و مركزیت بخشد اما «قاسم بن عبید الله» او را از عزمش منصرف ساخت او نیز از تصمیم خود عدول كرد و به بغداد مراجعت نمود.

طبری كه از معاصرین مكتفی خلیفه عباسی است، خبری را نقل می كند كه در اینجا ذكر می كنیم. او می گوید:

در دهه آخر جمادی الاخر سال 290 هجری بود كه یك روز عصر



[ صفحه 26]



مكتفی به قصد سامرا از بغداد خارج شد او تصمیم داشت كه سامرا را از نو تجدید بنا كند و زمینه ی انتقال پایتخت را از بغداد به سامرا فراهم نماید روز پنج شنبه كه 5 روز به آخر جمادی الاخر مانده بود به سامرا وارد شد سپس به كاخ جوسق روی آورد. قاسم بن عبیدالله را خواست و به او دستور ساختمان و تقویت بنای كاخ جوسق و عمارات دیگر را ابلاغ كرد قاسم بن عبیدالله و دیگران هزینه بنا را برآورد كرده و مایحتاج و مصالح ساختمانی را در نظر او زیاد و گران قیمت جلوه دادند و مدت ساختمان و تجدید بنا و فراغت از آن را طولانی نمایاندند. بهر تقدیر قاسم بن عبیدالله او را از رأیش منصرف ساخت و هزینه آن را گزاف نمایاند و او را در انصرافش از چنین تصمیمی ستایش كرد سپس به غذا دعوت شد و پس از صرف غذا به خواب فرو رفت و بعد از آنكه از خواب بیدار شد با چابكی به سوی رودخانه شتافت و فوری بر اسبی نشست و قاسم بن عبیدالله را دستور بازگشت داد تا اینكه به سوی بغداد سرازیر شدند در همین حال عده زیادی از مردم را قبل از آنكه به سامرا برسند از راه باز گرداند و خود نیز در مواجه با مردم به مراجعت اقدام نمود.

امروز ارزش و موقعیت سامرا به خاطر آرامگاه دو امام شیعه حضرت هادی (ع) و امام حسن عسكری امام دهم و یازدهم شیعیان است كه همه ساله هزاران شیعه شیفته و دوستدار خاندان ولایت علوی از اقصی نقاط عالم به زیارت می شتابند و با دیداری از خرابه كاخها و دربار متوكل نفرین بر دشمنان علی (ع) می كنند. بارگاهی در وسط صحن بزرگ مرقد دو امام به چشم می خورد كه قبه ی طلائی بر آن سایه



[ صفحه 27]



افكنده و می درخشد.

زائران می توانند از مسافتی دور به هنگام عبور و مرور و تشرف و مراجعت به سامرا آن را مشاهده كنند.

باید متذكر شویم كه اصطلاحی وجود دارد: به نام عسكری كه غالبا امام یازدهم به آن شناخته می شود و می گویند امام حسن عسگری. در اینجا لازم است كه این عنوان را توضیح دهیم، حضرت امام علی نقی (ع) و فرزند گرامشان امام حسن عسگری (ع) را در سامرا نگاه داشتند و در ناحیه ای به نام منطقه سپاهیان و لشگریان منزل دادند از این جهت این دو امام شیعه را منسوب به آن جا كرده و عسكری می گویند. عسكر به زبان عربی لشگر و سپاه است. سمعانی در كتاب بسیار نفیس انساب الاشراف (چاپ حیدرآباد) می گوید، چون مركز ارتش و سپاه معتصم عباسی تا دوره متوكل در سامرا بود آنان را عسكری نام نهادند و این دو پیشوای مذهب شیعه را از مدینه به سامرا بردند و در منطقه ی نظامیان و سپاهیان منزل دادند تا همیشه تحت نظر باشند كه مبادا مردم به سوی ایشان توجه نمایند.

سامرا هشت نفر از خلفاء بنی العباس را پشت سر داشته است كه عبارتند از: «معتصم» از آغاز انتقالش به آنجا در سال 227 ه. و بعد از او «واثق» تا 232 ه. و بعد «متوكل» تا 247 روزی كه پس از شب نشینی و عیاشی به شرب خمر و لهو



[ صفحه 28]



و لعب مشغول بود. كشته شد بعد از او با «منتصر» كه شش ماه و 2 روز در مقام خلافت بود بیعت شد. تركان بعد از او با «مستعین» در سال 248 ه. بیعت كردند. تا اینكه در سال 255 ه. او را خلع و با «مهتدی بالله» بیعت كردند و سپس در سال 256 ه وی را كشتند و با معتمد «علی الله» بیعت كردند تا سال 279 ه. پس از معتمد با «معتضد بالله» در بغداد بیعت شد. اینجا فرجام مركزیت سامراء است.



[ صفحه 29]